English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (1555 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
total U جمله سرجمع
totaled U جمله سرجمع
totaling U جمله سرجمع
totalled U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
totals U جمله سرجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
sum total U سرجمع
across the board U سرجمع
totaling U سرجمع کردن
totals U سرجمع کردن
totaled U سرجمع کردن
totalled U سرجمع کردن
total U سرجمع کردن
totalling U سرجمع کردن
grossing U وزن سرجمع چیزی
tot U سرجمع حاشیه نویسی
totally U بطور سرجمع رویهمرفته
tots U سرجمع حاشیه نویسی
grossest U وزن سرجمع چیزی
hotch U سرجمع کردن دارایی
overhead U مخارج کلی سرجمع
grossed U وزن سرجمع چیزی
gross U وزن سرجمع چیزی
grosser U وزن سرجمع چیزی
grosses U وزن سرجمع چیزی
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
outright U جمله
outrightly U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
amongst U از جمله
including <prep.> U از جمله
comprising <prep.> U از جمله
among the rest U از ان جمله
sentence U جمله
terming U جمله
mongst U از جمله
sentencing U جمله
sentence U جمله
term U جمله
sentences U جمله
termed U جمله
residual term U جمله باقیمانده
word choice U جمله بندی
declaration statement U جمله تعریفی
control statement U جمله کنترلی
residual term U جمله پسماند
compound statement U جمله مرکب
one word sentence U جمله تک واژهای
assignment statement U جمله جایگزینی
an involed sentence U جمله پیچدار
sentence fragment U جمله جزء
sentence adverb قید جمله ای
wordage U جمله بندی
statement label U برچسب جمله
choice of words U جمله بندی
final term U جمله نهایی
executable statement U جمله اجرایی
error term U جمله خطا
definiens U جمله تعریفی
stochastic term U جمله تصادفی
loose sentence U جمله بیربط
wording U جمله بندی
diction U جمله بندی
verbiage [American English] U جمله بندی
terming U جمله طیفی
terming U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
term U جمله طیفی
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
term U جمله [ریاضی]
mathematical term U جمله [ریاضی]
parenthesis U جمله معترضه
periods U جمله کامل
middling U جمله مشترک
period U جمله کامل
clause U جزئی از جمله
clauses U جزئی از جمله
proviso U جمله شرطی
provisos U جمله شرطی
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
job control statement U جمله کنترل برنامه
period U نقطه پایان جمله
impresa U نشانه جمله شعاری
parse U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
parses U جمله راتجزیه کردن
full point U نقطه پایان جمله
punch line U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
term symbol U نشانه جمله طیفی
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
job control statement U جمله کنترل کار
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
monomial U دارای فقط یک جمله
periods U نقطه پایان جمله
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
to add something [up or together] U چیزی را جمع کردن [سرجمع کردن] [جمع زدن] [ریاضی]
to total something up U چیزی را جمع کردن [سرجمع کردن] [جمع زدن] [ریاضی]
to sum something up U چیزی را جمع کردن [سرجمع کردن] [جمع زدن] [ریاضی]
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com